فهرست مطالب
فهرست جدولها ح
فهرست شکلها ط
1-4- مروری بر کارهای انجام شده4
فصل 2- بررسی انواع روشهای تشخیص و شناسایی خطا6
2-2- دستهبندی روشهای شناسایی خطا7
2-2-1- روشهای مبتنی بر مدل کمی. 8
2-2-2- روشهای مبتنی بر مدل کیفی. 9
2-2-3- روشهای مبتنی بر داده10
فصل 3- معرفی روش آنالیز مولفهی اصلی و شبکههای عصبی مصنوعی. 12
3-2- روش آنالیز مولفهی اصلی 14
3-3-1- تکنرون بهعنوان دستهبندی کننده19
3-3-5- آموزش شبکههای عصبیMLP. 27
3-3-6- الگوریتم پسانتشار خطا برای یک شبکه با تعداد دلخواه لایه و نرون. 29
3-4- نقش شبکه عصبی در عیبیابی. 30
فصل 4- کارآیی روش PCA در تشخیص پارامترهای معیوب فرآیند تنسی ایستمن. 32
4-2- معرفی شرکت تنسی ایستمن. 33
4-3- شناخت فرآیند صنعتی تنسی ایستمن 35
4-4- پیاده سازی سیستم عیب یابی فرآیند TEP بر مبنای PCA. 41
4-4-3- میزان اهمیت متغیرهای فرآینددر تشخیص عیب 1. 44
فصل 5- طراحی یک شبکه عصبی پویا بهمنظور تشخیص پارامترهای معیوب فرآیند52
5-3- تشخیص و جداسازی عیب با استفاده از شبکه عصبی دینامیک... 54
5-3-1- مرحلهی اول: شناسایی سیستم54
5-3-2- مرحلهی دوم: شناسایی و جداسازی عیب. 55
5-4- تشخیص پارامترهای معیوب TEP با تکیه بر ساختار پیشنهادی. 56
5-6- پیشنهاد راهکاری برای افزایش سرعت الگوریتم71
5-7- نتایج حاصل از شبیهسازی. 74
فصل 6- نتیجهگیری و پیشنهادات. 76
واژهنامه انگلیسی به فارسی. 82
فهرست جدولها
جدول 4-1- متغیرهای دستی در فرآیند TE. 37
جدول 4-2- متغیرهای اندازهگیری در فرآیند TE. 38
جدول 4-3- اندازهگیریهای ترکیبی در فرآیند TE. 39
جدول 4-4- عیبها در فرآیندTE. 40
جدول 4-5- نرخ عدم تشخیص صحیح. 46
جدول 5-1- عیبها در فرآیند TE. 58
جدول 5-2- حدآستانه برای همهی کلاسها65
جدول 5-3- سرعت تشخیص عیب توسط کلاسها66
جدول 5-4- نرخ عدم تشخیص عیب 1. 71
جدول 5-5- انتخاب سنسورهای کارآمد در وقوع عیب 1. 72
فهرست شکلها
شکل 2-1- روشهای مختلف تشخیص و جداسازی خطا8
شکل 2-2- ساختار کلی روشهای شناسایی خطای مبتنی بر مدل 9
شکل 2-3- الگوریتم تشخیص خطا بر مبنای داده11
شکل 3-3- بعد از دو تکرار بزرگتر شدن از 90 و تغییر علامت . 23
شکل 3-4- بردار وزنها در فضای دو بعدی خطی برای جدا کردن کلاس دایره از ضربدر. 23
شکل 3-5- ساختار کلی پرسپترون تکلایه24
شکل 3-6- دو حالت پراکندگی دادههای چهار کلاس در فضای دو بعدی ورودی. 25
شکل 3-7- مرزهای جداکننده یک پرسپترون تکلایه با دو ورودی و سه خروجی 26
شکل 3-8- ساختار شبکه پیشرو دو لایه با توابع سیگموئید در لایهی پنهان و لایهی خروجی. 27
شکل 3-9- کمینهی کلی و کمینهی محلی. 28
شکل 3-10- ساختار کلی آموزش با ناظر. 29
شکل 4-1- شمای فرآیند تنسی ایستمن. 36
شکل 4-2- متغیرهای (1،4،18،19،34،44،45،50) تحت شرایط نرمال. 41
شکل 4-3- متغیرهای (1،4،18،19،34،44،45،50) تحت شرایط عیب 1.. 42
شکل 4-4- آمارهی هاتلینگ در تشخیص عیب 1. 43
شکل 4-5- آمارهی Q در تشخیص عیب 1. 43
شکل 4-6- سهم دادهها در وقوع عیب 1. 46
شکل 4-7- آمارهی T2 برای متغیرهای 1،4،18،19،34،44،45،50. 47
شکل 4-8- آمارهی Q برای متغیرهای 1،4،18،19،34،44،45،50 47
شکل 4-9- آمارهی T2 برای متغیرهای 1،4،44،50. 48
شکل 4-10- آمارهی Q برای متغیرهای 1،4،44،5. 48
شکل 4-11- آمارهی T2 برای متغیرهای 1،4،19،44،45،50. 49
شکل 4-12- آمارهی Q برای متغیرهای 1،4،19،44،45،50. 49
شکل 4-13- آمارهی T2 برای متغیرهای 1،4،23،44،50. 50
شکل 4-14- آمارهی Q برای متغیرهای 1،4،23،44،50. 50
شکل 5-1- شبکه عصبی دینامیک با فیلتر با پاسخ ضربه نامحدود 53
شکل 5-2- ساختار شبکه عصبی چندلایه53
شکل 5-3- ساختار شبکه عصبی دینامیک پیشنهادی برای جداسازی عیب.. 55
شکل 5-4- ساختار شبکه عصبی دینامیک برای آموزش و شناسایی عیب.. 56
شکل 5-5- شبکه عصبی پیشنهاد شده برای آموزش 8 کلاس.. 59
شکل 5-6- آموزش DNN1 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 61
شکل 5-7- آموزش DNN2 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 61
شکل 5-8- آموزش DNN3 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 62
شکل 5-9- آموزش DNN4 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 62
شکل 5-10- آموزش DNN5 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 63
شکل 5-11- آموزش DNN6 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 63
شکل 5-12- آموزش DNN7 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 64
شکل 5-13- آموزش DNN8 تحت حالت نرمال با دو خروجی. 64
شکل 5-14- باقیماندهی DNN1 در عیب 1. 67
شکل 5-15- باقیماندهی DNN2 در عیب 1. 67
شکل 5-16- باقیماندهی DNN3 در عیب 1. 68
شکل 5-17- باقیماندهی DNN4 در عیب 1. 68
شکل 5-18- باقیماندهی DNN5 در عیب 1. 69
شکل 5-19- باقیماندهی DNN6 در عیب 1. 69
شکل 5-20- باقیماندهی DNN7 در عیب 1. 70
شکل 5-21- باقیماندهی DNN8 در عیب 1. 70
چکیده
تغییر پارامترهای موجود در یک فرآیند صنعتی باعث آن میگردد که فرآیند از نقطه کار مطلوب خود خارج گردد. این تغییر بهنوبهی خود کاهش کارایی کنترلکنندههای حلقه بستهای را که برای نقطه کار مطلوب سیستم طراحی شدهاند را بهدنبال خواهد داشت. لذا نیاز است که ابتدا این تغییرات بهصورت یک عیب تشخیص و شناسایی شود و سپس با تغییر پارامترهای فرآیند یا ساختار کنترلکننده برحسب نیاز نسبت به تصحیح رفتار سیستم اقدام نمود. به چنین سیستمی که ویژگی مذکور را داشته باشد کنترلکنندهی تحملپذیر عیب گفته میشود.
لازمهی طراحی چنین سیستمی بهصورت کارآ، در مرحلهی نخست طراحی مناسب سیستم تشخیص عیب میباشد که مکان، زمان و بزرگی عیب را بهدرستی شناسایی کند. ارزیابی سیستم تشخیص عیب با ویژگیهای نرخ تشخیص/ عدم تشخیص و نرخ هشدارهای اشتباه صورت میگیرد. بهرهگیری از قدرت مناسب شبکههای عصبی جهت طبقهبندی برای کاربری در این مهم هم در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است.
در این پژوهش نوع خاصی از شبکههای عصبی که دارای الگوریتم قوی آموزش پسانتشار خطای تعمیم یافته میباشد بهمنظور درک تغییر پارامترهای فرآیند طراحی و پیادهسازی شده است. این نوع از شبکهها در یک ساختار موازی اطلاعات جمعآوری شده از فرآیند را تحلیل میکنند و خروجی تجمیع شدهی شبکهها را بهصورت یک نشانگر اطلاعات زمانی و مکانی وقوع عیب خواهیم داشت. پس از تشخیص عیب نسبت به تنظیم ضرائب کنترل کننده اقدام خواهد شد.
کلید واژه: تشخیص و شناسایی عیب، شبکههای عصبی دینامیک، فرآیند تنسی ایستمن، نرخ عدم تشخیص.
1-1- مقدمه
در طولدهههای گذشته با ظهور کنترل رایانهای، نظارت بر روی فرآیندهای پیچیده پیشرفتهای شگرفی داشته است. با وجود تمامی این پیشرفتها هنوز هم یک وظیفهی کنترلی بسیار مهم در مدیریت فرآیندها بهصورت دستی باقی میماند و بهوسیلهی عوامل انسانی اجرا میشود. این وظیفه، عملیات واکنش به پیشامدهای ناهنجار در یک فرآیند است، که شامل ردیابی بهنگام پیشامد ناهنجار، تشخیص عوامل وقوع آنها و سپس گرفتن تصمیمهای کنترلی و نظارتی مناسب و بازگرداندن فرآیند به حالت طبیعی، ایمن و عملیاتی میشود. به این عملیات، مدیریت پیشامدهای ناهنجار گفته میشود که یک عنصر کلیدی در کنترل نظارتی به شمار میرود.
اعتماد کامل تنها به عوامل انسانی برای کنترل پیشامدهای ناهنجار و امور اضطراری، به دلایل متعددی دشوار است. عملیات تشخیص بهعلت دربرگیری گستره بزرگی از سوء عملکردها، از جمله خرابیهای واحد کنترل، کاهش کارآیی ناگهانی واحد فرآیند، تغییرات در پارامترها و ... دارای پیچیدگی است. برای مثال، در یک فرآیند صنعتی بزرگ ممکن است 1500 متغیر فرآیند در چند ثانیه مشاهده شوند که دربردارندهی زیادی از اطلاعات میشود. از این گذشته عملیات تشخیص خطا براساس دادههای ناکافی یا دادههای اتکاناپذیر به عواقب غیرقابل پیشبینی منجر میگردد. در چنین شرایط دشواری، که سرعت عمل نیز لازمهی کار است هر اقدام عجولانهی کاربر ممکن است به حوادث ناگوار منجر گردد. آمارهای صنعتی نشان میدهد که حدود 70%از حوادث صنعتی بهدلیل خطاهای انسانی بوده است. این رویدادهای ناهنجار اثر اقتصادی، ایمنی و زیست محیطی قابل توجهی دارند. یکی از حوادث مهم اخیر انفجار در پالایشگاه نفتی الاحمدی کویت در ژوئن سال 2000 است که منجربه حدود 100 میلیون دلار خسارت شد [1]. از این گذشته، آمارهای صنعتی نشان دادهاند که گرچه ممکن است فجایع و خرابیهای بزرگ در فرآیندهای شیمیایی نادر باشند، اما حوادث کوچک بسیار معمول هستند و هر روز اتفاق میافتند. حوادث کوچک منجربه بسیاری از آسیبهای کاری میشوند و هر سال میلیاردها دلار هزینه برای صنعت ایجاد میکنند. از اینرو آشکارسازی و شناسایی صحیح و سریع عیبهای یک فرآیند از نظر اقتصادی، ایمنی عملکرد و نگاههای انسانی و زیستی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. همچنین آشکارسازی موفق یک عیب در مراحل اولیه میتواند موجب افزایش نرخ بهبود عملکرد سیستم گردد و از رویدادهای خطرناک بعدی و هشدارهای غیرضروری جلوگیری کند.
در سیستمهایی که ایمنی و قابلیت اعتماد بهعنوان شاخصهای اصلی کیفیت سیستم مطرح میشوند، تشخیص و شناسایی خطا بهعنوان روشی در بهبود شاخصهای مزبور مطرح است. چهبسا سانحهای هر چند کوچک در اثر خطا و خرابی ادوات و تجهیزات، تلفات جانی و هزینههای مالی هنگفتی را در پی خواهد داشت.
با استفاده از روشهای تشخیص و شناسایی خطا، امکان مدیریت خطا و همچنین نگهداری و تعمیر بهنگام فراهم میشود. شناسایی محل خطا، با تعمیرپذیری بهنگام، کاهش هزینههای مستقیم و غیرمستقیم بهرهبرداری و افزایش ایمنی و قابلیت اعتماد سیستم را بهدنبال خواهد داشت. با انتشار خطا در سیستم، علاوهبر گسترش سطح خسارات، شناسایی علت اولیهی آن بسیار دشوارتر میشود. بنابراین، یک روش تشخیص و شناسایی دقیق خطا، میتواند از انتشار خطاهای بعدی در سیستم و پیامدهای ناشی از آنها جلوگیری کند. شبکههای عصبی بهعنوان یک روش هوشمند جهت مدلسازی پیچیدگیهای غیرخطی فرآیند میتواند کمک شایانی به بهبود عملکرد سیستم عیبیابی کند.
هدف از بکارگیری روشهای تشخیص و شناسایی خطا، اعمال نظارت پیشرفته، مدیریت خطا، بهبود و قابلیت اطمینان و دسترسپذیری، کاهش سوانح و میزان پیامدهای آنها، همچنین اعمال تعمیر و نگهداری بهینه است. این قابلیتها از طریق پایش مستمر بر فرآیند و اندازهگیری کمیتها و در نهایت استفاده از الگوریتمهای مناسب جهت تحلیل بهدست میآیند.
1-4- مروری بر کارهای انجام شده
روشهای شناسایی عیب به دو دستهی عمدهی روشهای مبتنی بر مدل و روشهای مبتنی بر داده تقسیم میگردند. روشهای نظیر تخمین پارامتر و فیلتر کالمن از جمله روشهای مبتنی بر مدل میباشد. شبکههای عصبی مصنوعی یکی از پرکاربردترین روشهای مبتنی بر داده میباشد که مبنای آن استفاده از دادههای واقعی اندازهگیری شده از فرآیند میباشد و مستقل از روابط ریاضی بوده، لذا کاربرد وسیعی در سیستمهای پیچیده و غیرخطی دارد. ساختارهای متفاوتی جهت استفاده از شبکه عصبی در عیبیابی وجود دارد:
- شبکههای عصبی پسانتشار[2]
- شبکههای عصبی چندگانه[3]
- شبکههای عصبی متوالی[4]
- شبکههای عصبی هایبرید[5]
- شبکههای عصبی ماژولار[6]
در سالهای اخیر شبکههای عصبی پویا [7] بهدلیل توانایی در مدلسازی دینامیکهای غیرخطی فرآیندها مورد توجه زیادی قرار گرفته است. بههمین دلیل مقالات و کارهای متفاوتی با استفاده از این شبکه انجام شده است. نظیر:
- فیلتراسیون دادهها [7,8]
- تشخیص و جداسازی عیب عملگری در سیستمهای غیرخطی [9]
- تشخیص عیب موتور ماهواره [10]
- تشخیص عیب فرآیند تبخیر شکر [11]
- تشخیص عیب موتور جت [12]
در مرجع [13] از یک روش مبتنی بر آنالیز مولفهی اصلی[1] (PCA) بهنام آنالیز الگوی آماری[2] (SPA) برای عیبیابی فرآیند تنسی ایستمن استفاده شده است که در آن به جای آمارهی T2از دو آمارهی Dpو Dr که بهترتیب نرم و امید مانده میباشند، برای عیبیابی استفاده شده است که در حضور دینامیکهای غیرخطی جواب مناسبی دارد. در مرجع [14] از ترکیب PCA چند متغیره و یک شبکهی عصبی-فازی تطبیقی[3] (Anfis) بهمنظور عیبیابی استفاده شده است. در این ترکیب ابتدا PCA کاهش بعد خطی داده و سپس شبکهی Anfis جهت کلاسهای متفاوت آموزش داده میشود.
در این پایاننامه یک شبکهی عصبی پویا برای تشخیص رفتار معیوب فرآیند تنسی ایستمن[4] طراحی و پیادهسازی گردیده است.
1-5- ساختار پایاننامه
در ادامهی پایاننامه در فصل دوم به معرفی روشهای تشخیص عیب و مزایا و معایب هر روش خواهیم پرداخت. در فصل سوم دو راهکار اصلی تشخیص عیب، PCA و شبکههای عصبی مصنوعی[5] بهمنظور یافتن ساختار مناسب بررسی گردیده است. این راهکارها منجربه پیادهسازی ساختار پیشنهادی گردیده است. در فصل چهارم نحوهی اجرای الگوریتم PCA بر روی فرآیند مورد آزمایش تشریح و شبیهسازی گردیده است. در فصل پنجم ساختار شبکه عصبی پیشنهادی به همراه چگونگی اجرای آن بر روی فرآیند تنسی ایستمن و نتایج بهدست آمده از شبیهسازی آورده شده است. در انتها به جمعبندی و ارائه پیشنهادات پرداخته شده است.
فصل دوم: بررسی انواع روشهای تشخیص و شناسایی خطا |
2-1- مقدمه
عبارت "خطا" در مباحث تشخیص و شناسایی خطا به انحراف از محدودهی قابل قبول متغیر یا پارامتر مورد نظر اندازهگیری شده، گفته میشود [15،16]. بهعبارتی خطا انحراف غیرمجاز حداقل یکی از خصوصیات فیزیکی سیستم از شرایط عادی است.
در ابتدای امر لازم به ذکر است که خطا مقولهای متفاوت، نسبت به خرابی میباشد و نمیتوان این دو واژه را به جای هم استفاده نمود. هر خرابی، نتیجهای از وقوع خطا میباشد ولی هر خطایی نمیتواند منجربه خرابی شود. گاهی اوقات رخ دادن یک خطا، هر چند که این خطا به مدت خیلی زیاد در سیستم باشد، منجربه خرابی نشده و فقط عملکرد سیستم را پایین میآورد [17].
خطا: عبارت است از یک تغییر ناخواسته در عملکرد سیستم که باعث انحراف رفتار فرآیند از مقادیر نامی خود میشود.
تشخیص خطا: تلاش در راستای پی بردن به وجود خطا و زمان وقوع آن میباشد.
2-2- دستهبندی روشهای شناسایی خطا
بهصورت تاریخی، اولین راهکارها در مواجه با خطا براساس افزونگی سختافزاری[6] استوار بودند [18]. در این روش از هر بخش از سیستم چندین نسخه تهیه میشود تا به این ترتیب در صورتی که خرابی یا عیبی رخ دهد، بخش کمکی جایگزین بخش معیوب شود. تقریبا بلافاصله متخصصین متوجه شدند که این روش همواره قابل استفاده نیست. برای مثال تهیه چندین نسخه از بخش کنترل بال در یک هواپیما وزن هواپیما را به شکل قابل ملاحظهای افزایش میدهد. در این حین با آشکار شدن قابلیتهای سیستمهای کنترلی مبتنیبر میکروکنترلرها، تمایل از افزونگی سخت افزاری به افزونگی نرمافزاری[7] تغییر کرد. در افزونگی نرمافزاری چندین نسخه تحلیلی از سیستم در وضعیتهای مختلف تهیه شده و براساس خروجی مدلها، تصمیم مناسب اخذ میشود. به این ترتیب هر دو مشکل هزینه و محدودیت فضا نیز بر طرف میشوند. با توجه به اطلاعاتی که از سیستم در اختیار میباشد، میتوان روشهای شناسایی و کشف خطای نرمافزاری را به دو خانواده مبتنی بر سیگنال[8] و مبتنی بر مدل[9] تقسیم کرد.
روشهای مبتنی بر مدل بهطور کلی به دو دسته کمی و کیفی تقسیم میشوند. در مدلهای کمی معمولا براساس قوانین فیزیکی روابط ریاضی بین ورودیها و خروجیهای سیستم برقرار میشود. در مدلهای کیفی از توابع کیفی برای برقرار کردن این رابظه بین ورودیها و خروجیها استفاده
میشود. در روشهای مبتنی بر داده از دادههای پیشین فرآیند، ویژگیهایی بهمنظور شناسایی خطا استخراج میشود. در این روشها دسترسی به دادههای کافی از سیستم مورد بررسی ضروری خواهد بود.
بدین ترتیب با فرض در اختیار بودن دادهها به میزان کافی، استخراج ویژگیها به دو روش کمی و کیفی امکانپذیر خواهد بود. مرجع [19] خلاصهای جامع از کلیه روشهای ارائه شده در این حوزه دراختیار میگذارد و شکل 2-1 تقسیمبندی روشهای مختلف تشخیص و جداسازی خطا را نشان میدهد.
شکل 2-1- روشهای مختلف تشخیص و جداسازی خطا [20]
2-2-1- روشهای مبتنی بر مدل کمی
روشهای مبتنی بر مدل کمی، تشخیص خطا با استفاده از روابط کمی فرآیند که توسط قوانین فیزیکی حاکم بر آن و یا توسط روشهای شناسایی به دست آمده، انجام میشود. در روشهای تشخیص و جداسازی مبتنی بر مدل به طور معمول دو گام اصلی وجود دارد. در گام اول یک تفاوت بین مدل واقعی و مدل پیشبینی شده حاصل میشود. این چنین تفاوتی، باقیمانده[10] نامیده میشود و این سیگنالهای مصنوعی خطاهای بالقوه سیستم را نشان میدهند. گام دوم در این روشها ارائه یک قاعده تصمیم برای تشخیص خطا میباشد. برای آشنایی بیشتر با روشهای مبتنی بر مدل کمی به مرجع [21] مراجعه شود.
اساس اینگونه روشهای تشخیص خطا پردازش سیگنال مانده میباشد که در آن از تخمین حالت، تخمین پارامتر و یا فیلترهای تطبیقی استفاده میشود. خطای سیستم به طور معمول موجب ایجاد تغییراتی در متغیرهای حالت و یا در پارامترهای مدل میگردد. از این رو با تخمین متغیرهای حالت غیرقابل اندازﻩگیری به کمک خروجی مشاهده شده و ورودی اندازهگیری شده، سیستم با استفاده از
روشهای تخمین حالت و تخمین پارامتر مانند فیلتر کالمن، رویتگر حالت، روش حداقل مربعات و یا روش تخمین تعادلی ﻣﻲتوان خطا را تشخیص داد.
روشهای مبتنی بر مدل کمی، نیاز به دانش پیشین از فرآیند داشته و مدلسازی دقیق خطا در این روشها الزامی میباشد. بدینترتیب در این روشها اگر خطایی بهطور مشخص مدل نگردد، هیچگونه تضمینی بر شناسایی آن وجود نخواهد داشت. همچنین اکثر روشهای مبتنی بر مدل بر فرض خطی بودن سیستم استقرار دارند و از این رو به کارگیری آنها برای سیستمهای غیرخطی نیازمند خطیسازی مدل حول نقطه کار میباشد. برای یک مدل غیرخطی در حالت کلی، تقریبهای خطی کارآیی مناسبی نخواهد داشت و ازاینرو میزان تاثیرگذاری این روشها به مقدار زیادی کاهش خواهد یافت. همچنین در آنها تشخیص خطای سیستمهایی با ابعاد بزرگ نیازمند بهکارگیری فیلترهایی با اندازه بسیار بزرگ بوده که هزینه محاسباتی و پیچیدگی این روشها را افزایش میدهد. اساس کار سیستم تشخیص خطا، تولید و ارزیابی ماندهها میباشند. ماندهها میبایست برابر صفر باشند و صفر نبودنشان میتواند براساس نویز اندازهگیری، اغتشاش (عدم قطعیت سیگنالی)، مدلسازی نادرست (عدم قطعیت سیستمی) و یا وقوع خطا باشد. شکل 2-2 ایدهی کلی روشهای مبتنی بر مدل را نمایش میدهد. در این شکل متغیر z نقش مانده را ایفا مینماید.
[1] Principal Component Analysis (PCA)
[2] Statistical Pattern Analysis
[3] Adaptive neuro fuzzy inference system
[4] Tennessee Eastman
[5]Artificial Neural Network
[6] Hardware redundancy
[7] Software redundancy
[8] Signal base
[9] Model base
[10] Residual