تعیین آستانه تشنج ناشی از تزریق درون صفاقی هارمالین در موشهای سوری نر نژاد NMRI
چکیده:
مقدمه: هارمالین، از جمله آلکالوئیدهایی است که در گیاهان مختلف از جمله گیاه اسفند وجود دارد. این آلکالوئید اثر تحریکی برآزادسازی سروتونین و کاتکول آمینها درنقاط مختلف مغزی دارد.بعلاوه اثر هالوسینوژن یا توهم زا نیز دارد.یکی از مهمترین اثرات فارماکولوژیک مشخص شده هارمالین،اثرمهاری برگشت پذیر بر مونوآمین اکسیدازA(MAO-A )می باشد.همچنین آلکالوئید هارمالین به صورت آگونیست معکوس به گیرنده های بنزودیازپینی متصل میشود و دخالت این گیرندهها در ایجاد لرزش و تشنج مشخص شده است. این مطالعه به منظور تعیین آستانه تشنج ناشی از تزریق درون صفاقی هارمالین و مقایسه آن با آستانه تشنج PTZ در موش سوری انجام گرفت.
مواد و روشها: آزمایشها روی موش سفید آزمایشگاهی نژاد NMRI ازجنس نربا محدوده وزنی 25 الی 30 گرم انجام گرفت.حیوانات در گروههای 8 تایی تقسیم شدند و به ترتیب مورد تزریق درون صفاقی ip،mg/kg45 از PTZ(گروه کنترل مثبت) و مقادیرip،mg/kg 5،10،20 ازداروی هارمالین(گروههای تیمار) قرار گرفتند.متعاقب تزریقات فوق، علائم تشنجی مورد ارزیابی قرارگرفت.بعد ازانجام آزمایشات اطلاعات بدست آمده با استفاده ازآزمونهای آماری TukeyوANOVA آنالیزگردید.
یافته ها:نتایج مطالعه نشان داد که آستانه تشنج درگروه کنترل مثبت PTZ برابر با mg/kg45 است وآستانه تشنج هارمالین مقدار mg/kg5 میباشد.به طوریکه با تزریق دوز mg/kg5/2 از داروی هارمالین هیچ گونه علامت لرزشی و تشنجی در حیوان مشاهده نگردید.
نتیجه گیری: نتایج پیشنهاد می کند که هارمالین از طریق اتصال به جایگاه آگونیست معکوس رسپتورهای GABA_A طیف وسیعی از اثرات آنتاگونیستی بر علیه بنزودیازپینها ایجاد میکند و نشان داده شده که سیستم سروتونرژیک وگابا ارژیک CNS و نوروترانس میتر سروتونین نیزدرفعالیت تشنجی و لرزشی ناشی ازهارمالین درگیرهستند.در حالی که PTZ با اشغال جایگاه پیکروتوکسین گیرنده گابا وازطریق مهار کانال کلراید اثرات خود را ایفا می کند و اشغال جایگاه بنزودیازپین نقش ناچیزی دراثرات آن دارد.نتایج این مطالعه نشان میدهد که هارمالین به صورت وابسته به دوز و به طور معنی داری باعث کاهش آستانه تشنجات میشود.(p<0.01**وp<0.001***)
واژه های کلیدی:هارمالین-موش سوری-آستانه تشنج-بتاکربولین-آلکالوئیدهای اسپند-PTZ
1-1-مقدمه:
صرع یکی از بیماریهای مهم عصبی درانسان بوده وحدود یک درصد جمعیت را درگیر میکند.پژوهشگران نشان دادهاند که تشنجات به علت تخلیههای گهگاه دربافت عصبی اتفاق میافتد(83). مشخص شده است که این تغییرات گهگاه برگشت پذیر در عملکرد نورونها، باعث بهم خوردن فعالیت الکتریکی مغز میشود.در بعضی موارد نیز حملات تشنجی به دلیل ورود یونهای کلسیم به داخل سلولهای عصبی اتفاق میافتد و کاهش غلظت داخل سلولی کلسیم در بعضی از مدلهای حیوانی،اثرات مهاری روی تشنجات داشته است( 96و83 )
همیشه در نخستین حمله به ویژه تشنجات حرکتی (Motor seizure)علل مهمی مانند مننژیت،کمبود کلسیم خون،هیپوگلیسمی،هیپوپاراتیروئیدی و آسیبهای فضاگیر مغز(بهویژه در افراد بالاتر از 25 سال)باید در نظر گرفته شود. عکس این مسئله نیز وجود دارد،یعنی بسیاری اوقات با افرادی روبرو میشویم که صرع ندارند ولی بغلط با عنوان این بیماری درمان میگردند.مثل برخی مبتلایان به هیپوگلیسمی(9).
عملکرد نورونهای سربرال به عوامل متعددی بستگی دارد.از جمله غلظت گلوکز،اکسیژن،روندهای سمیت زدایی ارگانهای احشایی و......هر اندازه تغییرات متابولیک سریعترباشد،احتمال وقوع تشنج بیشتر است.زیرا نورونهای سربرال در برابر انها بسیار حساس میباشند(1).
هارمالین یک ایندول آلکالوئید و یک مشتق از β-کربولین میباشد که در ایجاد اختلالات حرکتی مثل لرزشهای حرکتی و تغییر در فراگیری شرایط حرکتی و اختلال در یادگیری فضایی نقش زیادی دارد(67،88،89،90،127). این مولکول در سطح سلولی چندین سایت عملکردی دارد که شامل گیرندههای بنزودیازپین،گیرندههای سروتونین و گیرندههای گاباA هستند.این آلکالوئید از طریق اتصال به جایگاه آگونیست معکوس رسپتورهای GABA-A طیف وسیعی از اثرات آنتاگونیستی بر علیه بنزودیازپینها ایجاد میکند که شامل القاء اضطراب،تحریک CNS و تشنج میباشد(69). همچنین مطالعات مختلف نشان داده که هارمالین قادر است فعالیت MAO-A را مهار نماید،بنابراین با مهار مونوآمین اکسیداز A غلظت نوراپینفرین و سروتونین در سیناپسهای عصبی افزایش مییابد (34،44،110).
هارمالین،عمدهترین آلکالوئید گیاه اسفند است،از جمله اثرات مهم این آلکالوئید اثر روانگردانی و هالوسینوژنیک(Hallucinogenic)آن است که ناشی از خواص مهارکنندگیمونوآمیناکسیداز(MAO)این آلکالوئید بر سیستم اعصاب مرکزی است (115). بر اساس گزارشات مولکول هارمالین نه تنها میتواند بر سیکل رفتاری اضطراب و ترس موثر باشد،بلکه قادر است لرزشهای عضلانی (Tremor) و تشنج را ایجاد کند(82) که در ایجاد این تشنجات مسیر Olivocerebellar و هسته زیتونی تحتانی مخچه و نوروترانسمیتر سروتونین دارای اهمیت زیادی است (14،44) بنابراین مطالعه حاضر جهت تعیین آستانه تشنج ناشی از تزریق درون صفاقی هارمالین و مقایسه آن با آستانه تشنج پنتیلنتترازول(PTZ) در موشهای سوری نر اجراء گردیده است.
1-1-1-تعریف واژه ها:
صرع(Epilepsy):
صرع یعنی اختلال متناوب سیستم عصبی که از تخلیه ناگهانی،شدید و غیر منظم نورونهای مغزی ناشی میشود،که به یکی یا آمیزهای از حالات بالینی منجر میگردد،مانند از دست دادن هوشیاری،حرکات تشنجی اندامها،ادراک حسی غیر طبیعی،رفتار غیر عادی و نشانههای گوناگون دیگر.پیدایش هر یک از این علائم به کانون آسیب در مغز و جای تخلیه امواج صرعی بستگی دارد( ).
حمله(Sizure):
حمله یک واژه کلی است که به وقوع حمله ناگهانی یک بیماری گفته میشود،در نورولوژی برای هر گونه حمله صرعی، با تشنج یا بدون تشنج بهکار میرود،ممکن است هوشیاری بیمار طبیعی یا مختل باشد.
تشنج(Convulsion):
به حملاتی اطلاق میگردد که معمولا با حرکات بدنی شدید به صورت تونیک یا کلونیک یا هر دو همراه است و ممکن است در یک اندام(Local) یا همه اعضاء(Generalized) دیده شود که بهترین نمونه آن صرع بزرگ یا گرندمال میباشد.
تونیک(Tonic):
در حالت تونیک اندامها در یک وضعیت کشیده و سخت قرار میگیرند(Extension Rigidity) و معمولا کمتر از یکی دو دقیقه در آن موقعیت باقی میمانند، بروز صرع ممکن است تنها به شکل تونیک باشد.
کلونیک(Clonic):
در حالت کلونیک یکی یا همه اندامها دچار حرکات لرزشی پیدرپی و غیرارادی میشود و بیمار مرتبا دست و پا میزند.
پرشهای میوکلونیک(Myoclonic Jerks):
پرشهای سریع ناگهانی و غیرطبیعی اندامها میباشد که به دلیل انقباض سریع عضلات بهویژه ماهیچههای خمکننده بروز مینماید،علت آن دشارژهای صرعی است که از قشر یا ساقه مغز صادر میشود.
پیشدرآمد(Aura):
به نشانههای صرعی میگویند که بیمار معمولا چند ثانیه قبل از پیدایش حمله تشنج احساس میکند.Aura یک نوع صرع کانونی((Focal به شمار میآید که در حقیقت برای مشخص نمودن کانون صرعی در مغز اهمیت دارد.Aura به اشکال گوناگونی مثل سرگیجه،احساس بوی بد در دهان یا بینی و احساس چشایی نامطبوع بیان میگردد.
نشانههای اخطاردهنده(Permonitory Symptoms):
برخی بیماران مبتلا به صرع چند روز قبل از حمله حالات ویژه ای دارند که هشداردهنده بروز صرع در آنها میباشد،این نشانهها ممکن است به صورت عصبی شدن،احساس خوشی،خستگی و یا میل به خوردن غذایی خاص باشد،تفاوت این حالات با Aura در طولانی بودن انهاست.
دوره پس از حمله(Postical Phase):
این دوره به دنبال پایان یافتن حمله صرعی آغاز میشود وطی آن بیمار ممکن است حالت سرگیجه و منگی داشتهباشد.اگر بیمار حمله گرندمال کرده باشد در این دوره از سردرد و کوفتگی اندامها شاکی خواهد بود.
مرحله بین حملات(Interictal Phase):
فاصله زمانی بین دو حمله پی در پی را که ممکن است از چند ساعت تا چندین روز باشد مرحله بین حملات میگویند،هر چه این دوره کوتاهتر باشد پیش آگهی بدتر و نشانه کنترل نامناسب صرع است.
فلج پس از حمله(Todd Paralysis):
اگر کانون صرعی در قشر حرکتی مخ باشد گاهی پس از پایان حمله اندامی که حرکات تشنجی داشته است به مدت کمتر از 24 ساعت فلج موقتی به نام فلج تاد (Todd)پیدا میکنند.
صرع کانونی(Partial or Focal Epilepsy):
چنانچه با شواهد بالینی یا نوار مغزی کانونی که حمله صرعی از آن منشاء میگیرد مشخص گردد به آن صرع کانونی یا Focal گفته میشود،مانند صرع لوب گیجگاهی.در این حالت اگر حمله موضعی باقی بماند واژه کانونی ساده (Simple focal seizure) و اگر به دنبال آن اختلال هوشیاری نیز بروز کند اصطلاح کانونی مرکب (Complex focal seizure)به کار میرود.
صرع فراگیر اولیه یا صرع عمومی اولیه(Primery Generalized Epilepsy):
در این گونه صرع بدون هیچ علامت قبلی و بدون شواهدی از کانونی بودن،بیمار بهطور ناگهانی هوشیاری خود را از دست میدهد یا لحظهای مات میشود و یا به صرع بزرگ دچار میگردد و یا حرکات پرشی،سریع و قرینه در اندامهای او پدید میآید.
اتوماتیسم(Automatism):
اتوماتیسم،حرکاتی کم و بیش هماهنگ است که بیمار به صورت غیرارادی و خودکار آنها را انجام میدهد،مثلا پیاپی لبهایش را زبان میزند و یا ملچ ملچ میکند.بیمار هنگام این حالت به آنچه انجام میدهد آگاه نیست و پس از آن نیز چیزی از کار انجام شده به یاد نمیآورد (1،9).
1-1-2-تقسیم بندی انواع صرع:
الف:صرع فراگیر(ژنرالیزه)دو طرفه و قرینه بدون شروع موضعی
1-پتی مال تیپیک و اتیپیک (لنوکس)یا صرع کوچک
2-صرع تونیک-کلونیک(گرند مال)
3-صرع تونیک
4-صرع کلونیک
5-صرع های میوکلونیک
6-صرع آتونیک
ب:صرع های کانونی(Focal or Partial seizure)
1-ساده( Simple partial)
-با نشانه های حرکتی(ساده و چرخشی)
-با نشانههای حسی ویژه بویایی،چشایی،شنوایی و سرگیجه
-با نشانههای خودکار
-با علائم روانی
-صرع شکمی
2-مرکب(Complex partial)همراه با از بین رفتن هوشیاری
-شروع به صورت فوکال ساده و سپس از دست دادن هوشیاری
-شروع به صورت فوکال ساده و سپس حرکات اتوماتیسم
-شروع با از دست دادن هوشیاری و سپس اتوماتیسم
ج:صرع تونیک-کلونیک-فراگیر با شروع فوکال
(Secondary Generalized(tonic-clonic)with focal onset)
د:صرعهای طبقه بندی نشده و ویژه مثل اپیلپسی رفلکسی،تشنج تبی،صرعهای یکطرفه و صرعهای هیستریک
1-1-3-:نگرشی بر انواع صرع
صرع کوچک یا پتیمال Petimal or Absence:
این صرع از مشخصترین انواع صرعهای فراگیر اولیه کودکان است که معمولا بین 14-6 سالگی بروز میکند و در دختران کمی شایع تر است.نمای بالینی صرع کوچک به شکل وقفههای بسیار کوتاه مدت چند ثانیهای در هوشیاری بیمار است طوری که تا مدتها کسی متوجه این حالت نمیشود.در این صرع بیمار برای لحظهای مکث میکند و ارتباطش با محیط قطع میگردد ولی به زمین نمیافتد و بلافاصله هوشیاری خود را بهدست میآورد.بهترین روش تشخیص این نوع صرع نوار مغزی است که در این صورت امواج تیز و آهسته با فرکانس 3 بار در ثانیه بهویژه هنگام تنفس عمیق بروز میکند.
صرع لنوکس-گستو Lennox-Gastout syndrome:
از گروه صرعهای پتیمال آتیپیک است که از دیدگاه بالینی ممکن است آمیزهای از انواع صرعها بهصورت آتونیک،میوکلونیک،تونیک-کلونیک و پتیمال همراه با حرکات تونیک یا آتونیک باشد.بیشترین شیوع آن مربوط به 5-3 سالگی است و در پسران شایعتر است.
این صرع علل گوناگونی دارد،ولی دو شکل عمده آن عبارتند از:
اولیهIdiopatic:در نوع اولیه هیچ دلیل مشخصی وجود ندارد.
ثانویهSecondary:در نوع ثانویه وجود عفونت،ضربههای دوران نوزادی،اختلالات پیشرونده یا متابولیک دستگاه عصبی ممکن است مشاهده گردد.
این بیماران معمولا عقب ماندگی ذهنی خفیف یا شدید دارند و حملات تشنج در آنها به صورت قطع ناگهانی هوشیاری به مدت 15-5 ثانیه،خیره شدن چشمها همراه با افتادن ناگهانی و از بین رفتن توان عضلات میباشد.از نکات مهم این صرع مقاوم شدن بیماران به داروهای ضد صرع و بد پاسخ دادن آنها به درمان است.
صرع بزرگGrand mal:
یکی از شایعترین انواع صرع است که بدون پیشدرآمد اغاز میگردد و 2 فاز مهم تونیک-کلونیک دارد.
در فاز تونیک اگر بیمار ایستاده باشد به طور ناگهانی میافتد و هوشیاری را از دست میدهد.انقباض ماهیچهها،انحراف چشمها به بالا از دیگر علائم این صرع است.گاهی بسته شدن ناقص طنابهای صوتی موجب پیدایش فریاد صرعی میشود.در مرحله تونیک تخلیه شدید سمپاتیک به افزایش فشار خون و گشادی مردمکها میانجامد.نوار مغزی این بیماران دشارژهای صرعی را نشان میدهد.
در فاز کلونیک لرزش اندامها و تکانهای شدید را داریم.تنفس بیمار تند میشود،درون دهانش کف جمع میشود و خرخر میکند.ممکن است خروج ناخواسته ادرار نیز بروز نماید.پس از پایان حمله بیمار بیحرکت و شل باقی میماند و در این حالت به تحریکات دردناک واکنش نشان نمیدهد.
صرع تونیک-کلونیک:
صرع تونیک بین کودکان شایع تر است و فقط اندامها حالت تونیک پیدا میکنند و بیمار هوشیاری خود را از دست میدهد و در کمتر از یک دقیقه به حالت عادی برمیگردد.
صرع کلونیک بین کودکان و نوزادان شایع بوده،از ویژگیهای تشنج تبی است،دوره این صرع ممکن است طولانی باشد.
صرعهای میوکلونیک Myoclonic Seizure:
پرشهای میوکلونیک حرکاتی سریع و کوتاه هستند که بیشتر در ماهیچههای خم کننده اندامها دیده میشوند.پرشهای میوکلونیک ممکن است به صورت تنها یا پیش از حملات صرع گرندمال و یا به همراه صرع پتیمال بروز کند.در پی ایست قلبی پرشهای میوکلونیک شدید و فراگیری در همه اندامها دیده میشود.
صرع آتونیک Atonic seizure:
یکی از انواع صرعهای فراگیر اولیه میباشد که ممکن است با غش اشتباه شود و معمولا بین 6 ماهگی تا 7 سالگی بروز میکند.در این بیماری کودک مبتلا ناگهان از جلو به زمین میخورد ولی بلافاصله بلند میشود و نشانههای دیگری مثل بیاختیاری ادرار و گاز گرفتن زبان را ندارد.
صرعهای کانونی:
الف:صرع کانونی سادهSimple partial
ب:صرع کانونی مرکبComplex partial
در صرع کانونی ساده تخلیه امواج صرعی از جای مشخصی در مغز صورت میگیرد و به مدت کوتاهی بدون اختلال در هوشیاری بیمار سبب درک احساسهای ویژهای مانند احساس ترس زیاد و میل به فرار،احساس بوی نامطبوع ،سرگیجه و غیره در او میشود.
در صرع کانونی مرکب امواج صرعی از یک نیمکره مغز (معمولا لب گیجگاهی)منشاء میگیرند و به سایر مناطق مغز و نیمکره دیگر نیز گسترش مییابند،در این صرع هوشیاری نیز اختلال پیدا میکند.نشانههای جالبی که در این نوع صرع دیده میشود به علت گرفتاری هیپوکمپ و دستگاه لیمبیک میباشد و به همین دلیل نیز اصطلاح صرع روانی (Psychomotor seizure)یا صرع لوب گیجگاهی نیز برای آن بهکار میرود.امروزه مشخص شده که تخلیههای تشنجی در بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی از ساختارهای میانی دستگاه لیمبیک نظیر قشر بویایی،امیگدال و هیپوکمپ آغاز میشود.
1-1-4-پاتوفیزیولوژی صرع:
فعالیت الکتریکی سلول که اساس طبیعی یا غیر طبیعی بودن نورون است،وابسته به انتقال یونهای سدیم،پتاسیم،کلر و کلسیم است.انتقال یونها نیز متاثر از غلظت داخل و خارج سلولی این یونها در اطراف غشاء سلولی است.
جریان یونها در اطراف غشاء سلولی به وسیله پمپهای وابسته به انرژی،کانالهای وابسته به ولتاژ و کانالهای وابسته به نوروترانسمیتر کنترل میشود.در مغز پستانداران سیناپسها نقش محوری در فعالیت بین نورونها دارند.کاهش 20% مکانیسم مهاری سیناپسی منتهی به فعالیت تشنجی مغز میگردد و افزایش فعالیت تحریکی سیناپس میتواند محور شروع تشنج باشد.
گابا(GABA) مهمترین نوروترانسمیتر مهاری مغز است.رسپتور گابا جریان کلر را در اطراف غشاء کنترل کرده و سبب هایپرپلاریزاسیون غشاء و مهار سلول میشود.
رسپتور GABA-A نیز سبب هایپرپلاریزاسیون غشاء و مهار سلول میشود،این رسپتور نیز سبب هایپرپلاریزاسیون سلول از طریق کانالهای پتاسیمی میشود.در کورتکس تعداد زیادی نورونهای تولید کننده گابا وجود دارد که نقش مهمی در کنترل فعالیت صرعی نورونها دارند.
گلوتامات مهمترین نوروترانسمیتر تحریکی در CNS است که رسپتور N-Methyl-D-Aspartat یا (NMDA) را فعال میکند.این رسپتور بر جریان کلسیم اثر دارد،آنتاگونیست این رسپتور فعالیت ضد صرعی دارد.
تعدادی از داروهای ضد تشنج بر روی کانالهای سدیمی وابسته به ولتاژ اثر میگذارد و اختلال در این کانالها علت بعضی از صرعهای ارثی است.کانالهای کلسیمی از طریق تنظیم آزادسازی نوروترانسمیترها میتوانند در ایجاد یا کنترل تشنج نقش داشته باشند (7).
1-1-5-فیزیولوژی صرع:
صرع نتیجه فعالیت بیش از حد و کنترل نشده قسمتی از CNS یا تمام آن است.وقتی که این فعالیت غیر طبیعی از آستانه بحرانی معینی بالاتر رود حملات صرعی ظاهر میشود،تا زمانی که این فعالیت در پایین این آستانه باقی بماند،هیچ گونه حملهای بروز نمیکند.
کار طبیعی مغز این است که تکانههای عصبی ایجاد کند و انها را در مسیرهای عصبی مختلف هدایت کند تا منجر به ایجاد پتانسیل عمل شود.در مغز باید در آن واحد تکانههای عصبی خیلی زیاد و با شدتهای متفاوت رسیدگی شوند،این امر موقعی امکان پذیر است که بین تحریک و مهار سلولهای مغز تعادل وجود داشتهباشد.
هر گاه فعالیت زیادتری در کار باشد باید به نحو احسن تحت کنترل در آورده شود تا کار عادی مغز مختل نگردد.هر عاملی که سوخت و ساز سلولی و تعادل پتانسیل دیواره سلول را ضعیف کند،میتواند در مرحله دپولاریزاسیون باعث ایجاد تخلیه نورونی غیرطبیعی شود.این موضوع مثلا در تشنجاتی که علت آنها کمبود اکسیژن است صادق است.همینطور افزایش قابلیت نفوذ در سیناپسها و کاهش سوخت و ساز مواد منتقل کننده عصبی(نوروترانسمیترها)،کاهش یافتن فعالیت دستگاه مهار کننده و افزایش بیش از حد محرکها میتواند به همین ترتیب عمل کند.به هنگام اثر این عوامل فعال کننده تمام قسمتهای مختلف مغز با شدتهای متفاوت عکس العمل نشان میدهند.از کورتکس،نواحی مرکزی که حساسیت و تحریک پذیری بیشتری دارد تا قشر لوب گیجگاهی همگی واکنش نشان میدهند (10). این کانونهای صرعی از راههای مختلف نواحی مغز را تحت تاثیر قرار میدهند،یک عامل مهم این تاثیر کمبود اکسیژن است،مثلا به علت کمی جریان خون در جوشگاهها،به علت جوش خوردن رگها و یا فشار ناشی از خیز در روی عروق در اطراف ضایعههای فراگیر مغزی کمبود اکسیژن بهوجود میآید.
تحریک پذیری نورونها بستگی زیادی به رسید اکسیژن دارد،نرسیدن اکسیژن برای چند ثانیه میتواند موجب تحریکپذیری کامل نورونها گردد.
برسیهای آزمایشگاهی نشان میدهد که تغییر شکل اکسونها و در هم پیچیده شدن دندریتها باعث افزایش قدرت تحریک پذیری نورونها میشود،همچنین از بین رفتن زایدههای دندریتها که وسیله ارتباط با سیناپسها هستند از عوامل مهم دیگر برای افزایش تحریکپذیری به شمار میرود.
به هرحال برای به وجود آوردن یک کانون صرعی وجود نوزاد خیلی زیاد از یاختههای فعال و تحریکپذیر لازم است.قابلیت تحریکپذیری این یاختهها در اثر تاثیر متقابل بر روی یکدیگر در سطح بالا نگاه داشته میشوند.برخی اوقات پتانسیلهای غیر طبیعی و تحریکی عدهای از این یاختهها همزمان تخلیه میشوند و مدار مهاری را برای مدت کوتاهی میگسلند،اگر در این هنگام از بیمار نوار مغزی گرفته شود این پدیده به صورت اختلالهای صرعی رسم میشود،اما از لحاظ بالینی،حمله صرعی موقعی دیده میشود که این تخلیه نورونی منتشر شود.البته ناحیهای که تخلیه صرعی در آن صورت میگیرد نقش مهمی در بروز حمله بالینی ایفا میکند (10).
اگر تخلیه نورونی در بخش خاموش مغز محدود بماند از لحاظ بالینی و ظاهری تغییری در بیمار ایجاد نمیکند،حال اگر همین تخلیه در مناطقی از مغز که حاوی مراکز حسی است صورت بگیرد باعث اختلال حسی میشود،تخلیه نورونی در بسیاری از نقاط مغز،موجب احساسهای غیر قابل توصیف میشود که به صورت هاله یا آورا Aura توسط بیماران گزارش داده میشود.انتشار فعالیت صرعی توسط اکسونها و از راه انشعابات زیادی که دارند صورت میگیرد.این انتشار یا بمباران نورونهای همسایه اطراف کانون از طریق راههای رابط انجام میشود و مناطق دورتری را فرا میگیرد و باعث میشود که این مناطق هم وارد فعالیت شدیدی شوند و به نوبه خود این حالت تحریکی را به نقاط دیگر منتشر کنند،انتشار تحریکات به محیط اطراف میتواند از راه دندریتها نیز صورت بگیرد.
علاوه بر شدت تخلیه نورونی عوامل دیگری مانند نوع انتشار،محل ایجاد تحریکات و زمان تخلیه نورونی در بروز حملات بالینی اهمیت زیادی دارند.ممکن است قسمت بزرگی از هر دو نیمکره تحت تاثیر تحریکات واقع شود و باعث عمومی شدن یک حمله صرعی شوند که در این مورد راههای ارتباطی مابین دو نیمکره تحت تاثیر تحریکات واقع میشود و باعث عمومی شدن یک حمله صرعی میشوند.در این مورد این راههای ارتباطی نقش اصلی را دارند.
بدون یک سیستم مهار کننده متقابل هر تحریک موضعی ممکن بود سایر مناطق را در بر گیرد و یک صرع مداوم عمومی به وجود آورد.برای کنترل اعمال عمومی هم مغز باید یک فعالیت مهار کننده داشته باشد که جلوی تحریکات اضافی را بگیرد.در واقع در مغز نورونهای معینی مسئولیت مهار کردن تحریکات را در همان محل ایجاد شدن آنها میگیرند.امواج آهستهای که بعد از امواج صرعی در نوار مغزی دیده میشوند به این کیفیت بیوالکتریکی مهار کننده ربط داده میشود و یونگ آنها را امواج قرمز کننده نام نهاده است (1،8).
گاه به عللی نظم دو دستگاه متقابل مهار کننده و تحریک کننده به هم میخورد و تخلیه نورونی صورت میگیرد،اما دستگاههای مهار کنندهای در سطح بالاتر باعث میشود که این تخلیه در یک محل از مغز محدود بماند و به اصطلاح حمله ناقص رخ دهد.اگر این سد مهار کننده هم در هم شکسته شود حمله عمومی میشود ولی حتی در این صورت هم یک مکانیزم مهاری وارد عمل میشود و تشنج را به صورت تشنج کلونیک در نظم معینی منقطع میکند.یک چنین کیفیتی در حملات غیاب(Absence) که هر دو نیمکره را فرا میگیرد دیده میشود اما دستگاههای نورونی مهمی مثل مراکز حرکتی را شامل نمیشود.در نوار مغزی گرفته شده طی این حملات چنین به نظر میرسد که علاوه بر امواج آهسته که نشانه ترمز موج تحریکی است یک جریان مهار کننده دیگری نیز به کار میافتد و بر تحریکات غلبه میکند و باعث قطع یکباره حمله میشود.شاید بتوان گفت که حالت نیمه روشن شعور،بعد از حملات بزرگ صرع در اثر فعالیت بیش از حد این مکانیزم مهار کننده بهوجود میآید.چون بعد از این حملات در نوار مغزی فقط امواج آهسته و پر دامنه دیده میشود.
عواملی که تحریکات سلولی را تشدید میکند و دپولاریزاسیون دیواره سلول را بالا میبرد عبارتند از:
کمبود اکسیژن،کمبود گلوکز خون،کمبود کلسیم خون،الکالوز،تغییرات هورمونی،بالا رفتن میزان آب در سلولهای مغز و کمبود خواب.
عواملی که باعث وقفه حملات صرعی میشوند عبارتند از:
1-اسیدی شدن 2-کم شدن آب بدن 3-رساندن کلسیم و برخی داروها 4- خستگی نورونی
خستگی نورونی احتمالا مهمترین عاملی است که به وسیله آن تحریک پذیری اضافی مغز در جریان یک حمله صرع سرانجام کاهش مییابد و موجب قطع حمله صرع میگردد.هر گاه سیناپسهای تحریکی به طور تکراری با فرکانس زیاد تحریک شوند تعداد پتانسیلهای عمل صادره از نورونهای پسسیناپسی در ابتدا بسیار زیاد اما به تدریج کمتر میشود.این موضوع موسوم به خستگی انتقال سیناپسی است.خستگی یک مشخصه فوق العاده مهم عمل سیناپسی است،زیرا هنگامیکه قسمتهایی از سیستم عصبی به میزان بیش از حدی تحریک میشوند خستگی موجب میشود که تحریک پذیری اضافی خود را بعد از مدتی از دست بدهند.به این ترتیب پیدایش خستگی یک مکانیزم حفاظتی بر ضد فعالیت بیش از حد نورونها است.
مکانیزم خستگی به طور عمده تمام شدن ذخایر ماده میانجی در ترمینالهای پیشسیناپسی است.چون سیناپسای تحریکی روی بسیاری از نورونها میتوانند مقدار کافی میانجی تحریکی را برای فقط 10 هزار انتقال سیناپسی طبیعی ذخیره کنند،به طوریکه میانجی میتواند در ظرف چند ثانیه تا چند دقیقه تحریک سریع تمام شود(3).
5-از بین رفتن نوروترانسمیترهای تحریکی 6-تحریک نوروترانسمیترهای مهاری 7-کاهش مولکولهای ATP و ADP که برای ادامه حیات سلول ضروری میباشند(3).
1-1-6-مکانیسمهای صرع زایی
حملات تشنجی ممکن است با ساز و کارهای مختلفی ظاهر گردند که از جمله آنها میتوان به سه مورد زیر اشاره کرد:
1-از بین رفتن مکانیسمهای مهاری به خصوص مهار سیناپسی با واسطه گابا
2-تقویت مکانیسمهای تحریکی سیناپسی به خصوص آنهایی که در ارتباط با بخش NMD از پاسخهای گلوتامات میباشند.
3-تشدید خود به خودی تحریک ناگهانی نورونها که معمولا به علت افزایش جریان کلسیم وابسته به ولتاژ میباشد.انواع مختلف صرع در انسان ممکن است با هر کدام از مکانیسمها یا ترکیبی از آنها ایجاد شود(4،84).
علت بروز صرع مختلف میباشد و شامل صدمات نورونی،بدخیمیها،عفونتها و صدمات باقی مانده از دوران جنینی،اختلال مغزی متابولیک و استعداد ژنتیک میباشد(79). عواملی مثل افزایش فعالیت گیرندههای گلوتامات ارژیک،حضور یاختههای عصبی واسطه ای تحریکی،تغییرات مورفولوژیک و کوتاه شدن دندریتها میتوانند کارایی سیناپسی تحریکی را افزایش دهند و یا عواملی همچون افزایش غلظت پتاسیم خارج سلولی،غیر حساس شدن گیرندههای GABA-Aبر اثر استفاده مکرر از آگونیستها،تضعیف رهایش گابا،آسیب پذیری یاختههای عصبی واسطه ای مهاری میتوانند با تقلیل نقش مهار سبب القای فعالیت صرعی شوند(86،114).
طبیعت باقی ماندن صرع پایدار به این دلیل است که تشنج طولانی باعث کاهش پیشرونده در مهار عملکرد گابا در هیپوکمپ شده و در نهایت باعث گسترش صرع پایدار میگردد(80). گاما آمینو بوتیریک اسید یک میانجی عصبی مهاری اصلی در مغز است.مهار ناشی از گابا به صورت Presenapticمیباشد.گابا پس از آزاد شدن از انتهای اعصاب مهاری به گیرنده مشخص باند میشود،این گیرندهها عبارتند از:
GABA A receptor,GABA B receptor,GABA C receptor.(80)
هر دو گیرنده گابا B وA در طناب نخاعی موش صحرایی وجود دارند.قبلا ثابت شده است که تعداد زیادی از اعصاب حسی در عقدههای ریشه عقبی نخاع موش صحرایی در قسمت سینهای و کمری حاوی گابا میباشند که احتمالا دلیل دخالت این میانجی عصبی در اعصاب حسی میباشد(120). گیرندههای گابا روی فیبرهای آوران نیز جایگاه پیش سیناپسی دارند(111). نورونهای گاباارژیک بخش زایدی از ارتباط بین نورونی را در هیپوکمپ و قشر مغز تشکیل میدهند(84).
گیرنده نوع B وابسته به پروتئینG میباشد،در حالیکه گیرندههای نوع AوC کانالهای لیگاندی یون کلر هستند که پلاریزاسیون غشاء نورون را افزایش میدهند و مستقیما عمل مینمایند.
پیکروتوکسین و بیکوکولین آنتاگونیستهای گیرنده گابا هستند که هر دو میتوانند باعث ایجاد تشنج شوند(37).همچنین گیرندههای گابا دارای نقاط اتصال با داروهایی مثل دسته بنزودیازپینها و دسته باربیتوراتها میباشند که بنزودیازپینها از طریق افزایش بازماندن کانال کلر و باربیتوراتها به وسیله افزایش زمان باز ماندن کانال کلر عمل نموده و اثرات ضد تشنج و آرام بخش اعمال میکنند(107).
شواهدی وجود دارد که گابا در فرآیندهای صرعی نقش دارد.داروهایی که تون گاباارژیک را از طریق مهارکنندههای گاباA زیاد میکنند و یا باعث بلوک یونوفورهای کلری متصل به گیرنده گاباA میباشند باعث القاء تشنج میگردند(91،101). گیرنده گابا دارای یک محل تعدیلی حساس به عنصر روی میباشد.در واقع روی یک مهار غیر رقابتی را بر عملکرد گیرنده گابا اعمال میکند(95). گیرنده گاباA کانال یونی دریچهدار لیگاندی است که توسط یونهای کلراید عمل مدیاتوری مهاری سیناپسی خود را ایفاء کرده و معمولا هایپرپلاریزاسیون نورونی در سیستم عصبی مرکزی بزرگسالان را ایجاد میکند.کاتیونهای دو ظرفیتی فعالیت کانالهای یونی دریچه دار لیگاندی را که شامل مهار گیرنده گاباA است تعدیل میکنند.کاتیون روی دو ظرفیتی در سرتاسر مغز یافت میشود و بهخصوص در نورونهای فیبرهای خزهای هیپوکمپ غلظت بیشتری دارد که در تشنج و صرع نمود پیدا میکند(60). عملکرد گاباارژیک ممکن است در بافت نئوکورتیکال انسان مصروع تغییر پیدا کند که شامل پیدایش تخلیههای خود به خودی رسپتور گابا یا امکان کاهش دادن مهار در مناطق مشخصی است.این وقایع بیشتر در ناحیه تمپورال(گیجگاهی) بیماران مبتلا به صرع لوب گیجگاهی رخ میدهد.در صرع لوب گیجگاهی،مهار گاباارژیک خود به خودی بر روی جسم سلولی نورونهای هرمی هیپوکمپ افزایش میدهد(42).