عنوان فهرست مطالب صفحه
1-2-2. سوالهای فرعی تحقیق.. 3
1-4-1. سوالهای تعریف لغوی و اصطلاحی شیعه. 4
1-4-2. تعریف لغوی و اصطلاحی تشیّع6
1-4-3. تعریف لغوی و اصطلاحی واژه خوزستان. 6
1-4-5. تعریف لغوی و اصطلاحی آل بویه. 7
2-1. اوضاع جهان اسلام در قرن چهارم ه. ق12
2-2. به قدرت رسیدن آل بویه. 13
2-3. اسامی امرای آل بویه و زمان امارت هر یک.... 18
2-3-2. دیالمه عراق و خوزستان و کرمان18
2-3-3. دیالمه ری و اصفهان و همدان19
فصل سوم:جغرافیای تاریخی خوزستان. 37
3-1. جغرافیای تاریخی خوزستان. 39
3-3. سابقه تاریخی شهرهای خوزستان. 44
فصل چهارم:خوزستان در عصر آل بویه. 55
4-1. خوزستان در دوره ایران پس از اسلام. 57
4-2. تسلط مرداویج بر اهواز. 60
4-3-1. معزالدوله ۳۳۴- ۳۵۶ ه.ق63
4-3-2. عزالدوله بختیار پسر معزالدوله (۳۵۶-۳۶۷ه.ق). 64
4-3-3. عضدالدوله پسر رکن الدوله (۳۶۷-۳۷۲ه.ق). 65
4-3-5. صمصام الدوله پسر عضدالدوله (۳۸۸ -۳۷۲ ه.ق). 67
4-3-6. شرفالدوله ابو الفوارس شیرذیل پسر عضدالدوله (۳۷۲- ۳۷۹ ه.ق). 67
4-3-7. بهاءالدوله پسر عضدالدوله ( ۳۷۹ - ۴۰۳ ه.ق ). 69
4-3-8. سلطان الدوله ابو شجاع پسر بهاءالدوله (۴۰۳- ۴۱۲ ه.ق). 73
4-3-9. مشرفالدوله ابوعلی پسر بهاءالدوله (۴۱۲- ۴۱۶ ه.ق ). 74
4-3-10. ابو طاهر جلالالدوله پسر بهاءالدوله (۴۱۶-۴۳۵ ه.ق). 75
4-3-11. ابوکالیجار مرزبان پسر سلطان الدوله (۴۳۵-۴۴۰ ه.ق). 77
4-3-12. ملک الرحیم پسر ابوکالیجار (۴۴۰-۴۴۷ ه.ق). 78
فصل پنجم:علمای خوزستان در عصر آل بویه. 82
5-1. سابقه تشیّع در خوزستان. 84
5-2. علمای خوزستان در قرن چهارم ه.ق90
5-2-1. حسین بن روح نوبختی (قرن چهارم). 90
5-2-2. عبدالله بن احمد بن موسی بن زیاد جوالیقی اهوازی (۲۱۶- ۳۰۶ ه.ق). 91
5-2-3. محمد بن خلف بن حیّان بن صدقه الضبی، ابوبکر، (م ۳۰۶ ه.ق) 92
5-2-4. احمد بن اسماعیل بن عبدالله ، ابوعلی اهوازی ( م ۳۳۰ ه.ق). 92
5-2-5. علی بن محمد بن ابی الفهم ، معروف به قاضی تنوخی (۲۸۷ -۳۴۲ ه.ق) 93
5-2-6. ابن عُقده، موسی بن هارون بن صلت اهوازی (۳۱۷ ه.ق ). 94
5-2-7. احمد بن محمد بن جعفر ابوعلی صولی ( زنده ۳۵۳ ه.ق). 95
5-2-8. حسن بن عبدالرحمن بن خلّاد رامهرمزی، (م حدود ۳۶۰ ه.ق ). 95
5-2-9. حسن بن سعید بن جعفر بن فضل بن شاذان بصری(۲۶۹ -۳۷۱ ه.ق) 96
5-2-10. حسن بن عبدالله بن سعید بن اسماعیل عسکری(۲۹۳ -۳۷۸ ه.ق). 97
5-2-11. محسن بن علی بن محمد بن ابی الفهم ابوعلی تنوخی(۳۲۷ -۳۸۴ ه.ق) 98
5-2-12. حسن بن عبدالله بن مهران ابوهلال عسکری(زنده در ۳۹۰ ه.ق). 99
5-2-13. فارس بن سلیمان ابو شجاع ارّجانی( قرن چهارم). 100
5-2-14. ابوعلی حسن بن علی بن ابراهیم بن شاهق اهوازی( ۳۶۲ - ۴۴۶ ه.ق ) 101
5-2-15. بندار ارّجانی(قرن چهارم). 101
5-2-16. ابو عبدالله ارّجانی(قرن چهارم). 102
فصل اول:
آل بویه از مشهورترین خاندانهای شیعه ایرانی بودندکه از سال ۳۲۱ تا ۴۴۷ه.ق حکومت کردند. بنیانگذاران این دولت، سه برادر به نامهای علی، حسن و احمد هستند که به شجاعت و جنگاوری معروف بودند. آنان با وحدت و همکاری بسیار زیاد و نیز با توجه به گرایش به تشیع، توانستند مرداویج را کنارگذاشته، ابتدا بر فارس و جنوب ایران و سپس بر ری، قم، اصفهان، کرمان و از شمال تا مرزهای قلمرو سامانیان تسلط پیدا کنند و پس از آن دامنه حکمرانی خود را به عراق توسعه دهند و خلافت عباسی را چنان در ید قدرت خود بگیرند که تنها اسم و رسمی از آن باقی بگذارند. آل بویه، خلیفه را بر اساس مصالح خود از خلافت عزل میکردند و حتی او را کور کرده یا میکشتند و خلیفه دیگری نصب میکردند؛ امری که در حکومتهای نیمه مستقل پیش از آنان هیچ سابقه نداشت. در نتیجه با قدرتی که داشتند، توانستند نقش مهمی در توسعه و گسترش تشیع در قرن چهارم و پنجم هجری قمری در این مناطق داشته باشند. دوره آل بویه دوره درخشش علمی و فرهنگی ایران و جهان اسلام است. این خاندان شیعی ایرانی نقش مهمی در حفظ و گسترش میراث حدیثی، فقهی و کلامی شیعه در ایران و عراق ایفاء کرد و به تحکیم پایهها و مبانی تشیع امامیه و ترویج آن پرداخت. دانشمندان، متکلمان ، محدثان ، فقها و مفسران بزرگی چون شیخ طوسی، شیخ مفید، سید رضی، شیخ صدوق و.... در دوران حکومت آل بویه تربیت یافتند و با تشکیل جلسههای مناظره به شبهههای کلامی و فقهی پاسخ دادند.آنان پس از استقرار در شهرهای ری، اصفهان و شیراز به سوی بغداد، مرکز حکومت عباسی حرکت کردند و خلافت و شخص خلیفه را در اختیار گرفتند.حکومت آل بویه نقطه عطف سیاسی در روابط ایران و بغداد و آغازی بر ورود خلفای عباسی به دوره ضعف سیاسی و از دست دادن اقتدار معنوی و دنیوی است. تسلط آل بویه بر بغداد، ضعف خلفای عباسی را که از چندین دهه پیش آغاز شده بود،آشکار ساخت. آنها اختیارات معنوی و دنیوی را از خلفای عباسی سلب کردند بهطوری که پس از زوال این دولت نیز خلفا هیچگاه به جایگاه قدرتمند اولیه خود بازنگشتند. استان خوزستان از دیرباز سابقه زیادی در تشیع دارد. از صدر اسلام بعضی افراد شیعه در خوزستان زندگی میکردند و حضور این افراد، زمینهای برای گسترش تشیع در این استان بود. در طی قرون بعدی نیز به ویژه در دوره آل بویه که تشیع رونق فراوانی یافت، تعداد علمای شیعه در این استان افزایش یافته که با پرورش شاگردان فراوان، نقش مهمی در گسترش تشیع داشته اند.
سرزمین خوزستان دارای تمدنی درخشان در تاریخ ایران میباشد که همواره به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی خود، یکی از مراکز مهم سیاسی و اقتصادی جهان به شمار میرفته است. در این سرزمین در طول تاریخ سلسله های فراوانی حکومت کرده اند. در قرن چهارم ه.ق معزالدوله احمد بن بویه، اهواز را تصرف کرد. وی و برادر زادهاش عضدالدوله که بعدها بر اهواز حکومت کرد، اقدامات فراوانی در خوزستان انجام دادند. در قرون مختلف علمای فراوانی در استان خوزستان زندگی میکردند. در اواسط قرن دوم و در زمان امام صادق علیه السلام برخی از افراد شیعه در خوزستان میزیستند. حضور این افراد زمینه ای برای گسترش مذهب تشیع در این استان بود. در این زمان، راویانی چون ابواسحاق ارّجانی زمینه ساز مذهب تشیع در این استان بودند. همچنین در زمان امام هادی علیه السلام، بزرگانی همچون محمد بن رجاء در این سرزمین به سر میبردهاند و نامههایی به امام هادی علیه السلام مینوشتهاند که نشان دهندهی رابطهی آنها با بزرگان مذهب تشیع میباشد.
در قرن سوم نیز برخی از شیعیان در اهواز و خوزستان به سر میبردند و حتی نقیبی جداگانه برای خود داشتند. از علمای اهوازی شیعه در این عصر میتوان از حسین بن سعید اهوازی، حسن بن سعید، علی بن مهزیار اهوازی و ابراهیم مهزیار اهوازی نام برد. چند تن از وکلای ائمه علیه السلام نیز اهل خوزستان بودند. همچنین حسین بن روح نوبختی نائب امام زمان عجل الله تعالی و فرجه الشریف اهوازی بود. در قرن چهارم نیز این علما با پرورش شاگردان و تدریس علوم دینی نقش مهمی در گسترش تشیع داشتهاند. هنگامی که آل بویه در ایران به قدرت رسیدند، مذهب شیعه نیز گسترش یافت. در این زمان بیش از نیمی از مردم اهواز شیعه بودند. آنها در گسترش مذهب تشیع تلاش زیادی نمودند.
۱- وضعیت تشیع در خوزستان در دوره آل بویه چگونه بود؟
۲- دولت آل بویه تا چه حدی در گسترش تشیع در خوزستان نقش داشته است؟
۳- علمای خوزستان در رشد تشیع در دوره آل بویه چه نقشی داشته اند؟
نگاهی بیرونی به تاریخ تشیع نشان از وجود ادوار مختلف با فراز و نشیبهای فراوان در این مکتب دارد. در مقاطعی از تاریخ، تشیع در افول و فشار بوده و برخی مقاطع نیز دوران اوج تشیع به شمار میآیند. به طور طبیعی وجود دولتهای شیعی در به اوج رساندن مذهب شیعه نقشی انکار ناپذیر داشته است که رشد و تعالی علمی واجتماعی مذهب تشیع در برخی ادوار نتیجه وجود دولتهای مقتدر شیعی بوده است. ظهور آل بویه و به قدرت رسیدن آنها در جهان اسلام را میتوان از جمله مقاطع اوج تشیع دانست.
در مورد وضعیت تشیع در خوزستان در این دوره، تحقیقات کمتری انجام شدهاست و بررسی این مسأله ضروری به نظر میرسد. با وجود پژوهشهای انجام شده توسط محققین برجسته، خلاء تاریخی این دوره همچنان باقی است و با توجه به رشد و اعتلای علوم، ضرورت ارائه پژوهشی نو و عمیق احساس میشود که موجب ایجاد انگیزه و هدف جهت تدوین این رساله گردیده است. همچنین برای اینکه تاریخ تشیع به خصوص در این دوره تکامل پیدا کند و برگی بر صفحات تاریخ افزوده شود، بررسی این موضوع ضرورت دارد. یکی دیگر از دلایل اهمیت این موضوع در این است که تعدادی از علمای بنام شیعه از خوزستان برخاسته اند و شماری از امامزادگان و نایبان امامان معصوم نیز به این استان مهاجرت کردهاند. به این دلیل شناخت و بررسی روند تشیع در این استان به عنوان یکی از مراکز اصلی تشیع میتواند قسمتی از تاریخ تشیع در ایران را روشن کرده و زمینهای مساعد برای مطالعات بعدی در این باب فراهم آورد.
توجه به دولتهای مستقل اسلامی در قرن چهارم، نشان میدهد که تشیع در اینقرن، شانس بزرگی در تسلط بر تمامی جهان اسلام داشته است. به همین دلیل، این قرن را قرن پیروزی شیعه نامگذاری کردهاند. قدرت شیعه در قرن چهارم اعجابآور است. از یک سوی فاطمیان بر شمال آفریقا و مصر حکومت میکردند. از سوی دیگر، حمدانیان در شمال و شمال غرب عراق تا حلب و احیانا دمشق، حاکمیت داشتند. آل بویه بر عراق و بخشهای وسیعی از ایران حکومت میکردند. یمن نیز در اختیار امامان زیدی بود. بنابراین اتحاد آنها میتوانست جهان اسلام را بهطور کامل در اختیار این مذهب قرار دهد.
برای تعریف واژه تشیع به ناچار باید ابتدا واژه شیعه را در لغت و اصطلاح تعریف کنیم. واژهشناسان براى واژه شیعه معانى همسویى نظیر فرقه، حزب، گروه، امّت، پیروان، یاران، هواداران، همراهان، همکاران، دوستان، اشاعهکنندگان و تقویتکنندگان، کردهاند. این واژه اگرچه مفرد و جمع آن «شیع» و «اشیاع» است، اما کاربرد آن نسبت به تثنیه و جمع و مفرد و مذکر نیز یکسان است.[1] در فرهنگهاى لغت، واژهى شیعه به متابعت و پیروى از فرد یا افرادى از دیگرى و نصرت و یارى دادن فردى، و نیز توافق و هماهنگى در قول یا فعلى معنا شده است. شیعه گروهىاند که بر امرى اجتماع مىکنند. هر گروهى که یک امر را برگزیدهاند و برخى از آنان از برخى دیگر پیروى مىکند آنان شیعیاناند. ابنخلدون مىگوید: « شیعه در لغت عبارت است از یاران و پیروان و در عرف فقها و متکلمان گذشته و حال، به پیروان على و فرزندانش اطلاق مىشود».[2] که جمله دوم در واقع معنای اصطلاحی آن است.سخنان دیگرى از فرهنگنگاران همه به یک معنى اشاره دارد. نتیجه این که شیعه جماعتى است که پیرو رییس خود هستند، اندیشهاى واحد دارند و در سایه این فکر مشترک، با هم یارى و همکارى دارند.این، معناى لغوى شیعه است، امّا در اینجا معناى دوم، یعنى آنچه میان عالمان مصطلح است مهم است.
شیعه در اصطلاح، بر یاران و پیروان حضرت على علیه السلام اطلاق مىشود.شیعه کسانی هستند که از علی علیه السلام پیروی کرده و چه از روی نص جلی یا خفی قایل به امامت ایشان پس از پیامبر شدند و گویند که امامت از خاندان او بیرون نخواهد رفت.[3] این واژه در منابع شیعى بیش از یک مفهوم ندارد و آن اعتقاد به امامت بلافصل امیر المؤمنین علیه السلام به دلیل اینکه او افضل از دیگر صحابه بود و نیز پیامبر اکرم صل علیه و آله وسلم او را به جانشینى خود برگزیده بود و اعتقاد به این که امامت در فرزندان او از نسل فاطمه زهرا علیه السلام استمرار خواهد یافت و کسى جز آنان از چنین حقّى برخوردار نیستند. ائمه اطهار علیه السلام منتسبان به فرقههاى باطل را خارج از جرگه شیعه مىدانستند؛ ولى دانشمندان و رجالنویسان اهل سنت، شیعه را به معنایى گستردهتر از این به کار بردهاند و به تمام فرقههایى که از پیکره شیعه منشعب شدهاند و نیز به دوستداران خاندان رسالت اطلاق کردهاند.
البته در قرن دوم و سوم بعد از شیعیان امامى بیشترین تعداد شیعه را زیدیان تشکیل مىدادند. ابن خلدون نیز گفته است: «شیعه در اصطلاح قدما و متأخران از فقها و متکلّمان بر پیروان على علیه السلام و فرزندان او اطلاق مىشود. به اعتقاد آنان امامت از ارکان دین است و على علیه السلام توسط پیامبر صل علیه و آله و سلم به امامت پس از او نصب گردیده است».[4]مقصود از مقدّم داشتن على علیه السلام بر دیگر صحابه همان اعتقاد به امامت بلافصل آن حضرت است. در این کاربرد، اعتقاد به امامت بلافصل على علیه السلام و منصوص و منصوب بودن امامت آن حضرت و اینکه امامت در فرزندان او از نسل فاطمهى زهرا علیها السّلام استمرار خواهد داشت محور و اساس بهشمار مىرود.[5] بنابراین شیعه در لغت به معناى پیروان و یاران شخص یا اشخاص معینى است، اما اگر کلمهی شیعه بدون قید و به صورت مطلق استعمال شود، بر دوستدار اهلبیت علیه السلام و یا به کسانى اطلاق مىگردد که به امامت ایشان معتقدند. از آنجا که عدهاى از مسلمانان به ولایت حضرت على علیه السلام و به پیروى از مکتب ایشان اعتقاد داشتند، آنها را شیعه امام على علیه السلام میخواندند که بعدها در اثر کاربرد بسیار، مضاف الیه - على علیه السلام - را از آخر آن حذف کردند و به شیعه معروف شدند.
واژهی «تشیّع» از این ریشه و مصدر باب تفعّل و از نظر لغوی، به معنای یاری کردن و پیروی نمودن جماعتی از یک شخص خاص است. به هر تقدیر، محور واژه «شیعه» و «تشیّع» گرد معانی نزدیک به هم، همچون پیروی، یاوری، هم رأیی، دوستی و اجتماع بر امری خاص میباشد.بنابر اذعان بیشتر واژهشناسان و فرقهنگاران، «شیعه» در اصطلاح و کاربرد تاریخى، عنوانى غالب و جاافتاده براى دوستداران و پیروان امام على علیه السّلام و اهل بیت وى بوده است.[6]
[1]. على آقا نورى، خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه هاى شیعه در عصر امامان، چاپ دوم، (قم: پژوهشگاه علوم و معارف فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۵)، ص ۹۲.
[2]. عبد الرحمن بن محمد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون/ مقدمه، ( ترجمه محمد پروین گنابادى)، چاپ هشتم، (تهران: انتشارات علمى و فرهنگى ، ۱۳۷۵)، ج۱، ص ۳۷۶.
[3]. محمد جواد مشکور ، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهار، چاپ سوم، (تهران: کتابفروشی اشراقی،۱۳۶۲)، ص ۳۹.
[4]. عبد الرحمن بن محمد ابن خلدون، ص ۳۷۶.
[5]. على ربانى گلپایگانى، درآمدى بر شیعه شناسى، چاپ دوم، (قم: مرکز جهانى علوم اسلامى، ۱۳۸۵)، ص ۲۴.
[6]. على آقا نورى، ص 92.